دیالوگی از فیلم زندگی خصوصی | quotes of The Private life

امشب خودم حرفی واسه گفتن ندارم ولی یکی هست این پایین داره بال بال میزنه که بگیری چی میگه!

متن زیر مکالمه ی حاج داوود و ابراهیم در فیلم سینمایی زندگی خصوصی هست که خیلی حرفا واسه گفتن داره - پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش :

ابراهیم کیانی (فرهاد اصلانی):

 مردم باید بفهمند که سردار خیبر چرا یه گوشه تو تراشکاری نشسته ؟!...

حاج داود (سعید نیکپور):

 انقد سردار، سردار به خیک من نبند!...

من قبل از جنگ تراشکار بودم، الانم تراشکارم ...

تو جنگ بودن منو وکیل دولت و طلبکار ملت نکرده ...

-  اما این مردم مدیون شماند ...

- چرا فکر می کنید مردم این کشور مدیون من هستند

من برای دفاع از ناموسم هیچ کس رو زیر دین خودم نمی بینم ...

ما مدیون جوونهای این کشور هستیم، مدیون نسل فردا، نه امثال ما ...

- حاجی قبول کن که مام کم زحمت نکشیدیم تو این مملکت ،

این انقلاب رو شونه های ما اومد بالا ...

حالا یه عده فکر می کنن صاحب اول و آخر این مملکتن ...

-  اون قدر زوری رو این شونه ها نمی بینم که یه انقلاب روش بیاد بالا ... 

به جای من تو از خودت بگو ...

- چی بگم والا حاجی ... حرف برای گفتن زیاده ...

 یاد قدیما که می افتم دلم می گیره!...

 همه چیز چقدر خوب و آرمانی بود...

- می تونست خیلی بهتر از این باشه، اگه آرمانهامونو یادمون نمی رفت ...

-  حاجی! واقعا چرا اینجوری شد؟! چرا به اینجا رسیدیم؟!...

- بعید می دونم برای تو مهم باشه ...

-  تو را خدا این حرفو نزن، در مورد من چی فکر می کنی ؟!...

- فکری نمی کنم عملکردت هر روز با تیراژ بالا تو روزنامه فروشیهاست،

گذشته تت که می دونم ...

- اگه نظری درباره روزنامه داری من گوش می کنم

- آره! گوش می کنی! اما راه خودت را میری، همیشه همینطور بودی ...

از من پرسیدی چی شد که به این روز افتادی؟

واقعا میخای بدونی؟

- آره! حاجی به گوشم ...

-ما انقلاب کردیم که دین رو حاکم کنیم، اما مشکل از اونجایی شروع شد

که یادمون رفت اسلام دین اخلاق هم هست ...

چسبیدیم به احکام، اخلاقو گذاشتیم  لب تاقچه و فراموش کردیم

هیچ فکر کردی چرا بیشتر متدینین ما انقد عبوس هستند... 

در حالی که پیغمبر ما نمونه خوش خلقی با امتش بود ...

امام صادق (ع) از دین تعریف داره آقا ابراهیم 

میگه دین به رکوع و سجود طولانی نیست

دین یعنی امانتداری و وفای به عهد ... 

امانت این بچه ها رو چه جوری نگه داشتیم؟! ...

به عهدی که با این ملت بستیم چقدر عمل کردیم ؟! ... 

از احکام فقط اینو یاد گرفتیم که دو تا ماشین بندازیم تو خیابون

تن و بدن جوونامونو بلرزونیم ... 

یا یه هلکوپتر بفرستیم رو سقف خونه مردم، نیرو پیاده کنیم

برای جمع کردن چهار تا بشقااب آهنی ... 

یارو هفتاد میلیون پول هیاتو که مردم به امانت بهش داده بودن خورده !...

اون وقت تو عروسی برادرزاده اش چون یه النگی دولنگی کردند 

میگه معصیت داره، حرومه، من نمی رم ...

از احکام همینو یاد گرفتیم 

که اگه یه دختر دو تار موش پیدا بود با پونس فرو کنیم تو پیشونیش !...

اون وقت ادعا کنیم خیرخواه مردمیم ... نگران آخرت اونا هستیم ... 

همین خیرخواهی بعضیها کار دستمون داد ...

اینجوری شد که به اینجا رسیدیم ... 

حالا دوزاریت افتاد آقا ابراهیم !...

انحراف در انقلاب با امثال شما شروع شد ... 

شنیدم تو روزنامت نوشتی امام عسکری (ع) اصلا پسر نداشتند...

نگرانتم آقا ابراهیم ... وای به حال ما!... وای به حال ما!....


کارگردان : محمد حسین فرح بخش
تهیه کننده : عبدالله ایلخانی
نویسنده : اصغر نعیمی
حقیر زیاد تو فاز فیلم های ایرانی نیستم ولی این یکی واقعا تاثیر گذار بود.
همت-

نظرات 1 + ارسال نظر
kaveh 1392/04/16 ساعت 02:59 http://www.footofan.blogfa.com

سلام
وبلاگ باحالی داری
سی هم به ما بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد